اندیشه و آرمان

بی شک هر انقلابی که در طول تاریخ به وقوع پیوسته، نتیجه‌ی جبری غیر انسانی، اخلاقی و عقلانی بوده که از سمت و سوی یک فرد یا عده‌ای قلیل بر بخش وسیعی از جامعه اعمال شده است. این جبر به واقع حیات انسان را نشانه رفته، جسم و روح آدمی را تحت الشعاع قرار داده و آدمی را وا می‌دارد برای نجات خویش طغیان کند، حاصل این خرد جمعی، انقلاب را رقم می‌زند.

همگان نیک میدانیم که معنای انقلاب دگرگونی و زیر و رو شدن است و آنگونه که گفته شد این دگرگونی زاده‌ی خطر و تهدید حیات آدمی است. بی‌شک بیان آرمانهای انقلاب بدون شناخت ریشه‌های آن میسر نیست چرا که نطفهء هر آرمانی در جبری ناخواسته، غیرانسانی، اخلاقی و عقلانی نهفته است و ریشه در حسرت‌های آن جامعه دارد، حسرت عدالت و برابری، حسرت داشتن کمترینها، حسرت آبادی و شادمانی، حسرت یک زندگی معمولی…

امروز که ایرانیان درسها آموخته و مشقها کرده‌ و با خون پاک بسیاری از جوانان مانند: مهسا (ژینا)، مرضیه، ندا، نگین، سارینا، آیتک، اسرا، پردیس، هانا، مائده، ناهید، نسرین، نسیم، غزاله، پارمیس، آرنیکا، حدیث، پریسا، نیکا و بسیارانی دیگر راه دست یابی به دادخواهی را آبیاری کرده‌اند، دانسته‌اند که تا سه مفهوم «زن»، «زندگی» و «آزادی» را در خود نیابند عبرتی برای دیگران خواهند شد و دیری نخواهد پایید که به تاریخ خواهند پیوست.

از هر سه مفهوم بوی حسرتی چند صد ساله به مشام می‌رسد، حسرتی که سال‌ها است در دل مردمان این سرزمین لانه کرده است. بارها شنیده‌ایم که انقلاب ۱۴۰۱ انقلابی زنانه است و مردان غیور و با شرف ایران به هواخواهی و یاری زنان سرزمین به پا خواستند و دلیرانه برای احقاق خواسته های این انقلاب سینه سپر کردند، اما به راستی چرا انقلاب ۱۴۰۱ را چنین می خوانند؟! چگونه است که فریادها برخاست که اینبار کاوه ایران زمین زنی است از جنس آزادی؟!

«زن»، کلمه‌ای که ریشه در سنسکریت، فارسی میانه و پارتی دارد و معنای آن به دنیا آوردن، زندگی بخشیدن، خلق کردن، درک کردن، دانستن، فهمیدن، حیات، همسر و هم بالین است، در این دوران نماد تمام ستم‌هایی است که بر غیر از مردان رفته و زن را نمادی برای مبارزه با تمامی بیدادها کرده است، نماد مهر و مادری، پرورش و آغازگری حیات. زن یادآور خشونت، تهدید، تجاوز و بی عدالتی مردان و زورمندان به آسیب پذیرترین‌های جامعه است. آرمان خواهی ایرانیان از فریاد نام زن، اشاره به تمام بی عدالتی‌هایی است که به حکم ادیان بر نوع بشر اعمال شده. هرچند زنان خط مقدم این بی‌عدالتی‌ها بوده‌اند اما کوته نظرانه‌ است اگر «مرد» را متاثر از تعدی و تجاوز به حقوق زن ندانیم. امروز نام «زن» نه به معنای جنسیت زده‌ی آن، بلکه به نمایندگی از همه‌ی مردمان ایران زمین اعم از خرد و کلان، مرد و زن، دختر و پسر و افرادی خارج از چارچوب دوگانه‌ی جنسیتی، سمبل عدالت خواهی شده است.

«زندگی» از دیگر سوی، به دور از تعاریف فلسفی آن، مسیری است یک طرفه،‌ مسیری که برگشت و ترمیمی در آن نیست، اغلب آغاز و طی مسیر آن نیز انتخابی نیست. آنچه ایرانیان از مفهوم «زندگی» می‌خواهند، پدید آمدن شرایطی است که گذر از این مسیر را برایشان آسان، شاد و صلح آمیز گرداند. شرایطی که بر ناملایمات ذاتی مسیر «زندگی» نیفزاید. همدلی آفریند و «میهن» را به مکانی امن و آرام برای زیستن بدل نماید. «زندگی» مفهومی نیست جز آسایش، صلح، برابری و دست یافتن به مفهوم «زندگی» میسر نخواهد بود مگر با برقراری حکومت قانون و گسترش عدل و داد.

«آزادی» اما مفهومی است اصیل که به تجربه فقدان آن را لمس کرده‌ایم. هرچه نفوذ و استیلای تفکر متحجرانه‌ی نشٔأت گرفته از استبداد دینی فزونی گرفت، پرواز اندیشه و بیان بی پروای خواسته‌ها و آمال و آرزوها به محاق کشیده شد. ایرانیان می‌خواهند آزاد بیاندیشند، آزاد سخن بگویند و آزاد زندگی کنند. «آزادی» از زندان جهل و خرافات، دروغ و ابتذال، و آزاد برای توسعه‌ی «آبادی» و آبادانی در جای جای کشور. ایرانیانِ در بند سالهاست در آرزوی «آبادی» ایران هستند و نیک میدانند دست یازیدن به این مهم مستلزم کسب «آزادی» است.

سپاس از «زن» که شجاعانه حق «زندگی» خود را برای کسب «آزادی» فریاد زده و می‌زند و سپاس از «مرد» که به پشتیبانی شیر زنان ایرانی، می‌جنگند تا «میهن» را با آرزوی «آبادی» از چنگال اهریمن رها کنند.